کاروان دل |
تو فاطمه ای جلوه ي انوار الهی تو فاطمه ای بی بدل و لا یتناهی تو قبله و دلها همه تا کوی تو راهی عالم شده با نور تو روشن، به نگاهی
زهرایی و دنیا شده در کار تو مبهوت دنیا نه فقط، عرش، سما، عالم لاهوت
از درک بشر منزلت توست فراتر تفسیر کند قدر تو را سوره ي کوثر تو فاطمه ای روح و دل و جان پیمبر بسته ست به جانِ تو، همه هستی حیدر
جان تو شده بسته به جان علی آری در یاری او از همگان افضلی آری
حالا شده این شهر عزاخانه ي مولا آتش زده نمرود به کاشانه ي مولا در شعله شدی آه تو پروانه ي مولا ای وای از این حال غریبانه ي مولا
جان تو و جان علی آرام نداری پهلوت شکسته ولی آرام نداری ... ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۲/۱۰/۱۷ ] [ 8:42 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
در روايات ناب معصومين در احاديث نغز اهل ولا شرح نوراني مفاخره ايست آيه آيه تمام نور هدي
روزي از روزها که در صحرا فاطمه با علي سخن مي گفت از کرامات خالق يکتا از عنايات ذوالمنن مي گفت
ناگهان حين خوردن خرما چيد مولا رطب ز باغ جنان نور حق جاري از لبانش شد با گل خنده گفت: فاطمه جان
ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۲/۰۷/۱۵ ] [ 7:0 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
اللَّهُمَّ وَفِّرْ فِيهِ حَظِّي مِنْ بَرَكَاتِهِ وَ سَهِّلْ سَبِيلِي إِلَى خَيْرَاتِهِ وَ لا تَحْرِمْنِي قَبُولَ حَسَنَاتِهِ يَا هَادِيا إِلَى الْحَقِّ الْمُبِينِ خدايا در اين ماه بهره ام را از بركت هايش كامل گردان، و راهم را به سوى نيكي هايش هموار نما، و از پذيرفته خوبي هايش محرومم مساز، اى هدايت كننده به سوى حق آشكار.
این عمر گذشت و ماند بر لبها آه دستم شده از دامن دنيا کوتاه جز رحمت تو مگر پناهی مانده؟ یا فاطمه اشفعی لنا عندالله [ ۱۳۹۲/۰۵/۰۶ ] [ 1:0 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
پیامبر اکرم صلوات الله عليه فرمود: إِنِّی سَمَّیتُ ابنَتِی فَاطِمَةَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَن أَحَبَّهَا مِنَ النَّار؛ نام دخترم را از آن جهـت فاطمه گذاردم كه خداى عزّ و جلّ او و دوستدارانش را بر آتش جهنّم حرام كرده است. عیون اخبار الرضا، ج 2 ، ص 46 ، ح 174
از فضل و شکوه بی حسابت فرمود از عاطفه های مستجابت فرمود برداشت خدا عذاب را از شیعه آن روز که «فاطمه» خطابت فرمود
***
مقام معظم رهبری حفظه الله فرمودند: زندگی فاطمه زهرا سلام الله عليها به خاطر عظمتی که دارد و شگفتی های فراوانی که در آن است شبیه اسطوره های تاریخ است. خداوند او را انتخاب کرد و او توانست بشریت را نجات بدهد. فاطمه زهرا سلام الله عليها فرشته نجات انسان ها در طول تاریخ است؛ برای همین هم هست که ائمه اینقدر برای آن بزرگوار تکریم و حرمت قائلند و نسبت به او اظهار خشوع می کنند. بیانات مقام معظم رهبری 19/7/1377
اسرار حقیقی حیاتم زهراست معنای عبادتم، صلاتم زهراست دیگر چه غم از کشاکش این دنیا وقتی که فرشته نجاتم زهراست ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۲/۰۲/۰۸ ] [ 7:18 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
نیمه شب، اشک، عزا، آه چه غوغا شده بود مجلس ختم علی بود که برپا شده بود
گریه کن: دیده ي خونبار ولی الله و روضه خوان: چشم کبودی که معمّا شده بود
آنکه در صبر زبانزد شده بود از اول حال بی صبرتر از فضه و أسما شده بود
هق هق گریه و مولای صبوری، ای وای راز جانسوز ترین حادثه اِفشا شده بود
بازویی را که نود روز ز مولا پوشاند در شب پر زدنش، قاتل مولا شده بود
آه تا صبح دگر دیده ي او باز نشد درد پهلو دگر انگار مداوا شده بود
دست میشست ز جان، لحظه به لحظه مولا گرچه زهرا خودش از قبل مهیّا شده بود
بر علی آن شب جانکاه چهل سال گذشت بعد از آن قامت خیبرشکنش تا شده بود
شایعه شد که علی عاقبت از پا افتاد هر چه شد آه پس از رفتن زهرا شده بود [ ۱۳۹۲/۰۱/۲۴ ] [ 7:0 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
آمد محرّم علی و ماه فاطمه آتش گرفته جان تو از آه فاطمه
با ذوالفقارِ خون جگر خورده در نيام بازآي خون فاطمه خونخواه فاطمه
بازآي تا تو روضه بخواني برايمان با هاي هايِ گريه ي جانکاه فاطمه
بي شک سه ماه خوانده تو را با دو چشم تر بالاي قبر محسن شش ماهه، فاطمه
آه از ميان آن در و ديوار شد شروع بعد از نبي سلوک الي الله فاطمه
پشت در و کنار بقيع و به روي ني معنا شده ست سرِّ فديناه فاطمه
محشر، به پاست روضه ي ارباب بي کفن پيراهني ست کهنه به همراه فاطمه
دارد به روی دست، دو دست قلم شده دستی که در مقام شفاعت علم شده
[ ۱۳۹۲/۰۱/۲۲ ] [ 9:28 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
جاری شده این اشک به تکرار غم تو عمری ست دل ماست گرفتار غم تو
از فاطمیه مانده به جا هرچه که داریم یعنی همه هستیم بدهکار غم تو
شد هر تپشش ذکر «علیًّ ولی الله» قلبی که شده محرم اسرار غم تو
از موهبت توست که زنده ست دل ما با زمزم اشکی که بود کار غم تو
چشم تر ما چشمه ای از کوثر و در دل چون خیمه ای افراشته همواره غم تو
جا مانده دلم در وسط کوچه ي اشکت آتش زده ما را در و دیوار غم تو
ده قرن گذشتهست، هنوز ای گل پرپر مانده به روی دوش جهان بار غم تو [ ۱۳۹۲/۰۱/۱۹ ] [ 8:51 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
غزليات فاطمي ![]() عمريست با عنايت تو گريه مي كنم بابا چه بي وفا شده دنياي بعد تو جان ميدهم براي علي، يا علي مدد لطمه زنان به چهره رسیدند حورها گل که پرپر شد شميمش را همه حس ميکنند
کُشتی مرا با گریه هایت کَلِّمینِی! حالا ميان رفتن و ماندن مردد است! آن شب ميان هاله اي از ابر و دود رفت *** رباعيات فاطمي در اوج دلاوري اسيري سخت است خونت به خدا به گردن این شهر است اين خانه پس از تو خانهي دلتنگي ست دلتنگ و غريب و جان به لب رفتي تا ... *** بحر طويل هاي فاطمي [ ۱۳۹۲/۰۱/۱۷ ] [ 10:32 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
چه ها کرده این شهر با ما پس از تو همه خوب بودند اما پس از تو ندارد خریدار آه غریبان شده کار مردم تماشا پس از تو تنت بر زمین بود و شد در سقیفه سر جانشینیت دعوا پس از تو وصی تو را دست بستند آخر دگرگون شده رسم دنیا پس از تو اگر چه «مرا» میزدند این جماعت «علی» را شکستند بابا پس از تو فدایش شدم با تمام وجودم ولی باز تنهاست مولا پس از تو کسی غیر شیون ، کسی غیر ناله نیامد به دیدار زهرا پس از تو ببر دخترت را از این شهر غربت که خیری ندیدم ز دنیا پس از تو دگر پای آتش به اینجا شده باز دلم غرق خون شد، مبادا پس از من ... [ ۱۳۹۱/۱۲/۲۸ ] [ 10:7 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
امام صادق علیه السلام در باره آیه «وَ إِذَا المَوؤُدَةُ سُئِلَت بِأَی ذَنبٍ قُتِلَت؛ روز قیامت از كسى كه بخاك سپرده شده سؤال مي شود به چه جرمى كشته شده است؟» فرمود: اى مفضل به خدا قسم این «موؤده» و به خاك سپرده شده، محسن فرزند حضرت فاطمه علیها السلام است. مهدى موعود، ترجمه جلد 13 بحار، ص: 1175 معصوم ترین صبح سپیدی محسن آن روز کبود را ندیدی محسن در راه علی حق بزرگی داری الحق که تو اولین شهیدی محسن * با ضرب در سوخته ماهم را کشت در آتش و خون نور نگاهم را کشت فریاد بزن «بأیّ ذنب ٍ قُتلت» ای وای که طفل بی گناهم را کشت * در کوچه به پا کرد دوباره محشر با مادر دلسوخته، یاس پرپر آن روز اگر مجال صحبت میداشت می گفت چنان فاطمه : حیدر حیدر * ای مونس داغهای من محسن جان ای یاور با وفای من محسن جان با سرخی خون من و تو حق برپاست قربانی کربلای من محسن جان [ ۱۳۹۱/۱۰/۲۴ ] [ 7:0 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
اي که از روز ازل گرم سجودي بانو اولين فاطمه ي صبح وجودي بانو
سرّ «لولاک» که تکليف مرا روشن کرد علت خلقت افلاک تو بودي بانو
کس ندانست که جبريل نگاهت يک عمر با خدا داشت عجب گفت و شنودي بانو
باز از جنت الاعلاي تو سمت ملکوت هر ملک آمده با کشف و شهودی بانو
پلک بر هم زدی و عشق به جريان افتاد صد و ده پنجره اعجاز گشودي بانو
آمدی آینه ي نور الهی باشی نور بي خاتمه و لا یتناهی باشی
همه ي عصمت حق شد متجلي در تو و خدا نيز فرستاد تحيت بر تو
روي لب زمزمه ي نابِ تبسم داري با خدايت چه کليمانه تکلم داري
آسمان با تو و تسبيح لبت مأنوس است روشني بخش دل و جان تو «يا قدّوس» است
قلب پر مِهر تو گنجينه ي اسرار نبيست کوثري! سهم جهان در طلب تشنه لبيست
آمدی فاطمه صبح ازلي روشن شد آمدي فاطمه چشمان علي روشن شد
چشم مولا که شد از نور تو روشن اي ماه گفت: لا حول و لا قوة الا بالله
نام تو فاطمه يا فاطمه تسبيح علي ست ياد تو لحظه ي اعجاز مفاتيح علي ست ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۱/۰۲/۱۹ ] [ 8:11 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
مقام معظم رهبری حفظه الله فرمود: عظمت فاطمه زهرا عليها السلام در سیره ي آن بزرگوار آشکار است ... ما باید از این ستـاره ي درخشـان راه به سوی خـدا و راه بندگـی او را که راه راسـت است پیدا کنیم و فاطمه زهرا عليها السلام همیـن راه را رفت که چنین شد که کروبـیان ملأ اعـلی از درخشنـدگی او چشم هایشان خیره می شد. بیانات معظم له در تاریخ 3/9/1373 در آينهي زمانه آهت باقی ست دلتنگي و اشک گاه گاهت باقی ست يا فاطمه اي فدائي راه علي رفتي تو ولي هنوز راهت باقي ست ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۱/۰۲/۱۰ ] [ 7:23 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
امام صادق عليه السلام فرمود: لذا قام قائمنا انتقـم الله و لرسـوله و لنا اجمعـین؛ هنگامی که قائم ما قیام کند، برای خدا رسـولش و همه ما انتقام خواهد گرفت. بحارالانوار، ج52، ص376 عمريست نواي ماتمت يا زهراست خون گریه چشم پر نمت یا زهراست ما را بپذير در کنارت باشيم آن روز که نقش پرچمت يا زهراست *** جابر بن عبدالله انصاری می گوید: روزی وارد خانه فاطمه سلام الله عليها شدم و صحیفه ای در دست او دیدم. از آن پرسیدم، حضرت فرمود: این کتابی است که خدا به پیامبر اهدا نمود و او هم به من... سپس فرمودند: هذه اسماء الاوصیاء اوّلهم ابن عمّی علی و احد عشر ولید آخرهم القائم؛ در این کتاب اسامی جانشینان پیامبر بیان شده که اولین آنها پسر عمویم علی است و بعد از او یازده نفر از فرزندان من و آخرین آنها حضرت قائم است. نهج الحیاة، ص224 در سایه ي نور حضرت ان شاء الله در وادی طور حضرت ان شاء الله در مکتب عشق فاطمی می مانیم تا صبح ظهور حضرت ان شاء الله [ ۱۳۹۱/۰۲/۰۹ ] [ 7:11 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
دلتنگ و غريب و جان به لب رفتي تا ... خورشيد علي نيمهي شب رفتي تا ... قلب تو ز بغض عدّه اي مالامال ای رحمت محض! با غضب رفتی تا ...
... تا آن مه غائب از نظر برگردد با داغ هزار خون جگر برگردد تا منتقم خون تو و فرزندت یک جمعه غروب از سفر برگردد [ ۱۳۹۱/۰۲/۰۸ ] [ 4:0 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
شب و روزم چه روشن! تا تو بودی غمی بر سینه سنگینی نمیکرد صفای خانهي من! تا تو بودی *** غم تو باز کرده مشت من را فراق تو شکسته پشت من را پس از تو گریه های زینب تو شبانه، مخفیانه، کشته من را [ ۱۳۹۱/۰۲/۰۷ ] [ 9:41 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
حضرت علی عليه السلام بعد از شهادت فاطمه عليها السلام فرمود: نَفسِـی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ یا لَیتَــهَا خَرَجَـت مَـعَ الزَّفَـرَاتِ لَا خَیرَ بَعـدَكَ فِی الحَیـاةِ وَ إِنَّمَا أَبكِی مَخَـافَةَ أَن تَطُولَ حَیاتِی جان من با ناله هاى خود حبس شده، اى كاش جان من با ناله هایم خارج مى شد. بعد از تو خیرى در زندگانى نخواهد بود،گریه می کنم از اینکه مبادا بعد از تو زیاد زندگی کنم. بحارالانوار ج43 ص213 هر گوشه ببين نشانهي دلتنگي ست هر لحظه من بهانهي دلتنگي ست زنده ست تمام خاطراتت بانو اين خانه پس از تو خانهي دلتنگي ست ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۱/۰۲/۰۷ ] [ 9:39 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
آن شب ميان هاله اي از ابر و دود رفت روشن ترين ستارهي صبح وجود رفت آن شب صداي گريهي باران بلند بود دريا به روي شانهي زخمي رود رفت روشن تر از زلالي نور آمد و چه حيف با چند يادگاري سرخ و کبود رفت بال و پري براي پرستو نمانده بود آخر چگونه نيمهي شب پر گشود رفت آتش زده به جان علي با وصيتش غمگين ترين چکامهي خود را سرود رفت رحمي به قبر خاکي او هم نمي کنند اين شد که مخفيانه و بي يادبود رفت مولا خوشي نديده ز دنياي بعد او مي گفت بعد فاطمه ام هر چه بود رفت شبها کنار تربت او ياس کوچکش زانو بغل گرفته که مادر چه زود رفت [ ۱۳۹۱/۰۲/۰۶ ] [ 1:10 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
مقداد پس از دفن حضرت فاطمه عليها السلام که مورد حمله آن ملعون قرار گرفت، به او گفت: دختر رسول خدا صلوات الله عليه از دنیا رفت در حالی که خون از پهلوی او جاری بود به سبب ضربه شمشیر و تازیانه ای که شما بر او زدید. کامل بهایی ص314؛ مأساة الزهرا ج2 ص175
مِن بعد انیس آسمان باش ای خاک با شیون و اشک همزبان باش ای خاک پهلوش شکسته، بازویش مجروح است با یاس بهشت مھربان باش ای خاک
ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۱/۰۲/۰۶ ] [ 1:0 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
در لحظات آخر عمـر شـريف حضـرت زهـرا عليها السلام امـام علـي عليه السلام او را صـدا مي زد امـا پاسـخي نمي شنيد: «يَـا فَـاطِمَـةُ كَلِّمِـينِـي فَـأَنـَا ابْـنُ عَمِّـكَ عَلِيُّ بْنُ أَبـِي طَالِب؛ اى فاطـمه، با من سخن بگو! من پسر عمـوى تو علـى بـن ابـى طالـب هستم». فاطمه چشمان خود را باز كرد آنگاه هردو گريستند. بحارالانوار ج43، ص178 جان علی! جانم فدایت کَلِّمینِی کُشتی مرا با گریه هایت کَلِّمینِی حرفی بزن، آهی بکش، بیچاره ام کرد این اشک های بی صدایت کَلِّمینِی بسته ست جان من به پلک نیمه جانت می میرد آخر مرتضایت کَلِّمینِی از غصه هایت با علی هم درد دل کن ای در صبوری بی نهایت کَلِّمینِی روضه بخوان امشب بخوان از داغ محسن با من بگو از آن حکایت کَلِّمینِی از ماجرای کوچه که چیزی نگفتی تا دق نکرده مجتبایت کَلِّمینِی پلکي بزن تا قلبهامان جان بگيرد جان شهید کربلایت کَلِّمینِی ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۱/۰۲/۰۵ ] [ 7:48 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
حضرت فاطمـه عليها السلام در واپسیـن لحظـات زنـدگی اش به امـام علـی عليه السلام عرضـه داشـت: یا أبا الحسـن، لم یبـق لی إلا رمق من الحیاة و حان زمان الرحیل و الوداع، فاستمع كلامی فإنك لا تسمع بعد ذلك صوت فاطمة أبدا؛ ای اباالحسن! بیشتر از لحظـه ای از زنـدگانیـم باقـی نمانـده اسـت و زمـان خداحافظی فرا رسیده است. سخـنان مرا بشنـو زیـرا پس از این هرگز صدای فاطمه را نخواهی شنید. الكوكب الدری: ج 1 ص 251 ای ماه چه کرده با دلم شيون تو مانده ست هلالی از تمام تن تو ای هستی من کاش به من می گفتی تکليف علی چیست پس از رفتن تو؟ *** امام صادق عليه السلام فرمود: حضرت زهرا عليها السلام در لحظات آخر عمرشان شروع به گریه کردند، حضرت على عليه السلام از ایشان سؤال كرد: اى بانوى من! چرا گریه مىكنى؟ فرمود: أَبكِی لِمَا تَلقَى بَعدِی؛ براى آن مصیبت هایى كه تو بعد از من خواهى دید. بحارالانوار ج43 ص218 بی تاب، غریب، بی رمق، دل ریشم دلتنگ تر و شکسته تر از پيشم پهلوي شکسته می رود از یادم وقتي که به غربت تو مي انديشم ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۱/۰۲/۰۴ ] [ 7:25 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
آئینهي تجلی اسماء ایزد است اين بانويي که روي لبش ذکر أشهد است صبرش سرآمده دگر از دست این دیار با آنکه در ثبات و صبوری زبانزد است با تازیانه ها به تسلایش آمدند دوران رنج و غربت آل محمد است جان میدهد برای غریبی مرتضی اندوه و بیکسی خودش گرچه بیحد است این پهلوی شکسته چه آورده بر سرش با هر نفس زدن نفسش بند آمده ست شوق زيارت پدر و غربت علي حالا ميان رفتن و ماندن مردد است [ ۱۳۹۱/۰۲/۰۳ ] [ 7:49 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
سلمان فارسي مى گوید: سه شب پی در پی امام على عليه السلام حضرت فاطمه زهرا عليها السلام را سوار بر مرکبی نمود و دست حسنین عليهما السلام را گرفت، و هیچ یـك از اهل بـدر از مهاجـرین و انصار را باقى نگذاشـت مگر آنكه به خانه هایـشان آمد و حقّ خـود را برایشـان یـادآور شـد و آنـان را بـراى یارى خویش فرا خواند. ولـى جـز چهـل و چهـار نفر، كسى از آنان دعوت او را قبـول نكـرد. وقتـى صبـح شـد جز من و ابوذر و مقداد و زبیر كسى از آنان سر قرار نیامد. اسرار آل محمد ص 222
مادرم! این همه بلا سخت است به خدا شرح ماجرا سخت است گفتن از روضهي تو آسان نیست شرح آن کار روضه خوانان نیست چشمی از داغ خونفشان باید گریهي بی امان تلاطم اشک مدد از صاحب الزمان بايد کاش اين فاطميه مادر جان گره از کار عشق وا مي شد روضه خوان صاحبِ عزا مي شد يوسف تو ز راه مي آمد با دلي غرق آه مي آمد
مادرم! اين همه بلا سخت است فهم داغت براي ما سخت است گفتن از داغ کوچه آسان نيست آه سيلي بي هوا سخت است در و ديوار را نمي گويم نيستم من حريف اين روضه کشته من را رديف اين روضه داغ مسمار را نمي گويم زود بايد ز روضه ها رد شد شرح آن کار روضه خوانان نيست
ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۱/۰۲/۰۲ ] [ 8:42 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
حضرت فاطمه عليها السلام به خدمتکارش اصعَد عَلَـى الضـراب فَإِذَا رَأَیـتَ نِصـفَ عَینِ الشَّمس ِ قَد تَدَلَّـى لِلغُروبِ فَأَعلِمنِـی حَتَّـى أَدعُـو؛ بـرو بالاى بلندى، پس هر گاه نیمى از قرص خورشید را دیدى كه به غروب نزدیك شد، به من خبر ده تا دعا كنم! معانی الأخبار، ص: 399
آئينه ام و اسير آهم مادر بغضي ست نهفته در نگاهم مادر هم ندبه چشم های بارانی تو هر جمعه ببين چشم به راهم مادر
ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۱/۰۲/۰۱ ] [ 1:0 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
ثُمَّ أَمسَكَهُمَا خَالِدٌ وَ سَاقَهُمَا ... وَ مَن مَعَهُ سَوقاً عَنِیفاً وَ اجتَمَعَ النَّاسُ ینظُرُونَ وَ امتَلَأَت شَوَارِعُ المَدِینَـةِ بِالرِّجَالِ وَ رَأَت فَاطِمَـةُ مَا صَنَـعَ ... فَصَرَخَـت وَ وَلوَلَـت؛ آن ملعون و همـراهـانـش، عـلـی عليه السـلام و یارانـش را بـا خـشـونت می کشیدند، کوچه های مدینه پر از جمعیت بود، همـه در آنجا حاضر بودند و نگاه می کردند، از آن طرف فاطمـه عليها السلام ناله سر می داد و کمک می طلبید، اما کسی به یاری او و مولایش نشتافت. بحار الانوار، ج28، ص323؛ النص و الاجتهاد ص21
چندی ست که زندگی برایت زهر، است چشمان تو با خوشی و خنده قهر است آن روز کسی به یاری تو نشتافت خونت به خدا به گردن این شهر است
ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۱/۰۱/۳۱ ] [ 8:9 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
حضرت فاطمه سلام الله عليها خطاب به غاصبان خلافت فرمود: حتى شـما آن مقدار درنگ و تأمل نكرديد تا اسب سركش خلافت رام گردد و تسليمتان شود كه به راحتى بتوانيد از آن سوارى بگيريد و كينه و نفرتتان فروكش كند. نداى شيـطان فريبكار را لبّيك گفتيد و به خاموش ساختن آيين حق و ديـن نورانى و از ميان برداشتن سنّت پيامبر برگزيده كمر بستـيد. ما چارهاى جز شكيبايى نديديم، و همچون خنجر به گلو فرو رفته و تيغ برّان بر دل نشسته سكوت نموديم. فرازي از خطبهي فدکيه، بحارالانوار، ج43 شیطان به روی منبر و دورش جسورها بیست و سه سال طی شده اما نداشتند چشمی برای دیدن خورشید، کورها این ادعای فضل و شرافت چه مضحک است از نسل بي اصالت زنده به گورها حالا به پاي قتل سليمان نشسته اند در بازي زمانهي نامرد مورها حالا که وقت، وقتِ دفاع از ولايت است خالي شده ست معرکه ها از حضور ها ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۱/۰۱/۳۰ ] [ 8:51 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
امام باقر عليه السلام فرمود: و لقد كانت علیها السّلام مفروضة الطاعة على جمیع من خلق اللّه من الجن و الإنس و الطـیر و الوحـش و الأنبیاء و الملائكة؛حضرت فاطمه عليها السلام بر همه مخلوقـات خداوند اعم از جن و انس و پرنـده و درنـده و پیـامبران و فرشـتگان واجب الاطاعة بود. دلائل الإمامة ص 27
هر چند که دور ِ مردم غاصب بود هر چند که ظلم و دشمنی غالب بود عصيان سقیفه کم نبود ای بانو بر اهل جهان اطاعتت واجب بود
ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۱/۰۱/۳۰ ] [ 8:48 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
حضرت زهرا عليها السلام در خطبه اش فرمود: فَجَعَلَ اللَّه طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلمِلَّةِ وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلفُرقَة؛ خداوند متعال اطاعت از ما (اهل بيت) را سبب حفظ نظام اجتـماعـي قرار داد و امامـت ما را مانـع از هـم گسيختگي (و عامل اتحاد) جامعه مقرر فرمود. الاحتجاج ج1 ص99
آن روز صريح و منجلي مي گفتي از سرّ حمايت از ولي مي گفتي پهلوي تو را شکسته بودند اما در هر دم و بازدم علي مي گفتي
ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۱/۰۱/۲۹ ] [ 7:58 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
حضرت فاطمه سلام الله عليها زهرا فرمود: ان السّعيد، کل السّعيد، من احب علياً في حياته و بعد موته؛ همانا سعادتمند به معناي واقعي و حقيقي کسي است که علي بن ابي طالب را در دوران زندگي و پس از مرگش دوست داشته باشد. ينابيع المودة ج1 ص376 در کوچه پا به پاي علي، يا علي مدد جان ميدهم براي علي، يا علي مدد وقت ظهور سرّ فديناه آمده کوچه شده مناي علي، يا علي مدد قامت خميده در وسط کوچه مي شوم طوفان لافتاي علي يا علي مدد مولاي من امام من آقاي من عليست حيّ علي الرّضاي علي، يا علي مدد شمشير روي رهبر من ميکشند؟ آه سر ميدهم به جاي علي، يا علي مدد دستم شکست و دست علي را گشوده ام من ميخرم بلاي علي، يا علي مدد ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۱/۰۱/۲۸ ] [ 8:9 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
امام هادي عليه السلام هنگام زيارت امير مؤمنان عليه السلام فرمود: السَّلَامُ عَلَيكَ يا وَلِي اللَّهِ أَنتَ أَوَّلُ مَظـلُومٍ وَ أَوَّلُ مَن غُصـِبَ حَقَّهُ صَبَرتَ وَ احتَسَبتَ حَتَّى أَتَاكَ اليقِـين؛ سـلام بر تو اي ولـي خـدا، تو نخستين مظلومي و نخستين کسي بودي که حقش را غصب کرده اند. شکيبايي ورزيدي و به صبر خويـش پاداش جسـتي تا مرگ تو را دريافت. الکافي ج4 ص569 مولاي جوان بگو که پيري سخت است بر مردم بي وفا اميري سخت است خون شد جگر صبر ميان کوچه در اوج دلاوري اسيري سخت است ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۱/۰۱/۲۷ ] [ 7:55 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
أو تضـرب الزهـراء نهرا و یؤخـذ منا حقـها قهـرا و جبـرا؟ فلیت ابن أبـی طالـب مـات قبـل یومـه فلا یـرى الكفرة الفجرة قد ازدحموا على ظلم الطاهرة البرة؛ آیا فاطمه در روز کتک بخورد و حق ما به زور گرفته شود ای کاش علی پیـش از این روز از دنیا رفته بود و کافـران تبهکار فـاجر را نمـی دید که بر ظلـم و سـتم بر بانـوی پاک و نیکوکار اجتماع نموده بودند. نوائب الدهور فی علائم الظهور: ج 3 ص 175، الصوارم الحاسمة
بي واهمه و بدون پروا ميزد می دید که فاطمه ست اما می زد ای کاش نبودم و نمی دیدم من در کوچه مغیره همسرم را می زد
ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۱/۰۱/۲۶ ] [ 9:49 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
حضرت زهرا عليها السلام خطاب به غاصبان فدک فرمود: آيا رواست كه ميراث پدرم به زور از من ستانده شود؟ آه! دردا! چقدر عجيب و در عين حال سخيف است كه ارث پدرم مـورد دستـبرد و تجاوز قرار گـيرد و مـن از آن محروم بمانم؟ اى فرزند ابو قحافه! خداوند گفته كه تو از پدرت ارث برى و من از پدرم ارث نـبرم؟ «چه سـخن ناروايى!» آيا از سر عناد و لجاج كتاب خدا را ترك و به پشـت سـر افكنـدهاى؟ در حـالى كـه او مى فرمـايد: «سليمان از پدرش داود ارث برد.» و يا آنجا كه داستان يحيى فرزند زكريا را بازگو مى كند، مى فرمايد:«مرا از جـانب خود فرزنـدى عطـا كـن كه وارث مـن و خـانـدان يعقوب باشد». فرازي از خطبهي فدکيه، بحارالانوار، ج43 فدک! ای هدیهي سبز الهی ای بهار روزگار مادرم زهرا فدک! ای مُلکِ طلقِ حضرت طاها جزای آن همه ایثارِ اُم الفاطمه بانوی پیغمبر خدیجه ای تو مصداق ِ «وَ آتِ حقِّ ذَا القُربی»* فدک! ای خاطرات خوش برایِ ریزه خوارانِ بهشت فاطمه ای رزق هر رنجور و درمانده فدک! ای نخلهای سربلند با غ انفاق و کرامت آه ای شیرینی خرما رویِ لبهای هر طفل یتیمِ بی بضاعت ای بهار سبز ایثار و سخاوت فدک! با من بگو آخر میان مرد و نخلستان میان شهر و دردستان میان آه و ماه و چاه بین غربت دیرینه و شهر مدینه پس چه پیوندی ست؟ آه ای سرزمین دردها آه این چه سوگندی ست؟ که حق در هر زمان تنها و مظلوم است بی یار و طرفدار است، محکوم است فدک! با من بگو آخر چرا در آسمان نیلی ات زخم و نمک سیلی، کتک هم قافیه هستند با تو ای فدک! ای قلب مجروح تو قاموس تمام دردهای مشترک آه ای فدک،آه ای فدک!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ *«وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبىَ حَقَّه؛ (اي رسول) حق خويشاوندان خود را بده» إسراء/26.
ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۱/۰۱/۲۴ ] [ 7:26 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
امام صادق عليه السلام فرمود: «و لا كیـوم محنتنا بكـربلاء و إن كـان یوم السقیـفة و إحـراق النار على باب فاطمه و قتل محسن بالرفسة أعظم و أدهى و أمرّ لأنه أصل یـوم العـذاب؛ هیـچ روزی چـون مصـیبت ما در کربلا نیست اگرچه روز سقیفه و آتش زدن درب خانه فاطمه و شهادت محسـن در اثـر لگـدی که به مـادرش زدند بزرگ تر و ناگوارتر و تلخ تر است، چرا که آنروز، اصل روز عذاب است». الهدایة الكبرى: ص 417 ؛ نوائب الدهور ج 3 ص 94
با کينه و بغض بي امان مي آمد با هيزم و آتش روان مي آمد آئينه مگر چقدر طاقت دارد از ضرب لگد در به زبان مي آمد
ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۱/۰۱/۲۳ ] [ 8:10 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: قُل لا أَسئَلُكُم عَلَیهِ أَجراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربى؛ (ای پیامبر!) بگو من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى كنم جز دوست داشتن اهل بیتم». سوره شوری آیه 23 مجروح، شکسته، خسته، دلخون، تنها این است نصیب دختر تو زهرا؟ هر چند که فرمودی: « لا أَسئَلُكُم ... ... أَجراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربى » ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۱/۰۱/۲۱ ] [ 8:56 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
با آنکه استقامت تو فرق مي کند اين روزها حکايت تو فرق مي کند اينجاست درد، دشمنت آخر غريبه نيست بعد از رسول، غربت تو فرق مي کند دستان حيدري تو را صبر بسته است با ديگران اسارت تو فرق مي کند دستي که روي فاطمه ات را نشانه رفت فهميده بود غيرت تو فرق مي کند سیلی به روی ام ابیها تو را شکست آقای من! مصيبت تو فرق مي کند گفتند بعد فاطمه از پا فتاده اي حق داشتي امانت تو فرق مي کند * سي سال پيش! اين در و ديوار شاهدند اصلاً شب شهادت تو فرق مي کند [ ۱۳۹۱/۰۱/۲۰ ] [ 8:25 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
امام صادق عليه السلام فرمود: هِي الصِّدِّيقَةُ الكُـبرَى وَ عَلَى مَعرِفَتـِـهَا دَارَتِ القُـرُونُ الأُولَى؛ او (فاطمه زهرا عليها السلام) صديقه کبري است و همه قرنهاي پيشين بر محور معرفت او دور زده است. امالى طوسى، ج 2 ص 678 از نور کمالت آینه حیران است مُلک و ملکوت نیز سرگردان است پیداست تجلیات تو از هر سو هر چند که قبر خاکی ات پنهان است ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۱/۰۱/۱۹ ] [ 10:26 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
دلم از روضه هاي فاطميه گرفته در هواي فاطميه بيا اي التيام روي نيلي بيا صاحب عزاي فاطميه بيا از جاده هاي بي نشاني بيا اي آفتاب آسماني بيا شبهاي دلگيري ست آقا بيا که روضهي مادر بخواني نگاهی شعله ور، ای وای مادر هجومی بی خبر، ای وای مادر مغیره ... بی هوا ... ای وای بابا تو و دیوار و در، ای وای مادر
[ ۱۳۹۱/۰۱/۱۷ ] [ 8:41 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
در مدينه مي زنند اين خانه را در بيشتر رفت و آمدها شده بعد از پيمبر بيشتر گل که پرپر شد شميمش را همه حس ميکنند مي رسد از کوچه عطر ياس پرپر بيشتر اجر پيغمبر ادا با شعله های کینه شد بین آن دیوار و در شد سهم کوثر بيشتر چوب ميسوزد ولي آهن ز جنس ديگريست داغ شد در بين آتش ميخ آن در بيشتر آه سيلي بي هوا سخت است از نامحرمان پيش چشم غيرت اللّهي شوهر بيشتر کاش جای دست مولا چشم او را بسته بود پیش چشمان علی می زد به مادر بیشتر
ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۱/۰۱/۱۶ ] [ 10:6 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
النَّاسُ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعِـقٌ عَلَى أَلسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِـشُهُمْ فَإِذَا مُحِّـصُوا بِالْبَلَاءِ قَـلَّ الديَّانُونَ؛ مـردم بنـده دنيـا هستـند و ديـن لقلقهي زبان ايشان است. تا آن موقعى ديندار هستند كه معيشت آنان تأمين شود،اما وقتى به وسيله بلا مورد آزمـايش قرار گيرند دينداران واقعي اندك خواهند بود. بحارالانوار، ج44، ص383 میان کوچه پیچیده صدای همهمه ، ای وای کنار خانه ای دلسوخته، بی واهمه، ای وای جمعند این همه، ای وای چه کاری هست این ها را به بیت فاطمه ، ای وای برای چیست این غوغای بی پایان؟ خبر دارید که ! زهرا عزادار است تبدار است ، بیمار است از داغ پدر دلخسته و زار است برایش این شلوغی ها آزار است ای مردم اگر که آمدید اینجا برای عرض ِ تسلیت برای چیست پس هیزم؟ چرا با تازیانه؟ وحشیانه! حمله ور هستید سوی خانهي زهرا که دارد عطر پیغمبر شمیم جنت الاعلی امان از بی وفائی ها امان از حب جاه و مال و منصب! حب دنیا! آه ای دنیا! ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۱/۰۱/۱۵ ] [ 7:47 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
شایستهی مدح تو به جز کوثر نیست غیر از کلمات ناب پیغمبر نیست در وصف شکوه تو همین بس بانو! هم کفو تو در جهان به جز حیدر نیست
امام صادق (ع) فرمودند: «لَولا أَنَّ أَمِیرَالمُؤمِنِینَ تَزَوَّجَـهَا لَمَا كَانَ لَهَا كُفـوٌ إِلَى یومِ القِیامَةِ؛اگر على بن ابى طالـب علیهالسلام نبـود كه با فاطمه علیها السلام ازدواج كنـد، تا روز قیامت كسى یافت نمىشد كه شایستگى همسرى او را داشته باشد». علل الشرائع، ج1، ص168؛ خصال، ص414 [ ۱۳۹۰/۰۸/۰۷ ] [ 7:51 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
با بي کسي و غربت و غم مي سازيم با شيون و آه دم به دم مي سازيم سوگند به آن چهار قبر خاکي يک روز برايتان حرم مي سازيم [ ۱۳۹۰/۰۶/۱۴ ] [ 14:0 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
زهرا همان که در سحر آفريدنش گفته خدا تَبارَکَ بر وجه أحسنش زهرا همان که عطر خداوند مي وزد هر روز پنج مرتبه از باغ سوسنش هر صبح در طواف ملائک به دور او معراج مي چکد ز تماشاي گلشنش زهرا همان که بر دل پيغمبر خدا جان دوباره مي دهد از شوق ديدنش از ابتداي خلقت خود از همان ازل دارد نگين عشق علي را به گردنش ديگر از اين چه مرتبه اي با شکوه تر باشد بزرگ کرب و بلا طفل دامنش ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۰/۰۲/۳۰ ] [ 19:33 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
آئينه دار ام ابيها صبور باش زينب در اين دو روزهی دنيا صبور باش
دنيا اسير درد و غم بي ملالي است در اين سکوت سرد تماشا صبور باش
بابا که نيست هر چه دلت خواست گريه کن اما کنار غربت بابا صبور باش
اين روزهاي غرق محن با برادرت يا صحبتي ز کوچه مکن يا صبور باش
حرفي نزن ز پهلوي زخمي مادرت در اين غروب عاطفه تنها صبور باش
کار من از طبيب و مداوا گذشته است انگار رفتني شده زهرا صبور باش
گاهي دلت بهانهی مادر که مي کند بر سر بگير چادر من را صبور باش
امروز تازه اول راهست دخترم فردا که پر کشيدم از اينجا صبور باش
يک روز مي روي به بيابان کربلا بر تل بيقراري و غمها صبور باش
خورشيد خون گرفتهی من پيش چشم تو بر روي نيزه مي رود اما صبور باش
بر حنجر بريده بزن بوسه جاي من اما به خاطر دل زهرا صبور باش
اين آخرين وصيت مادر به زينب است تا جان به پاي مکتب مولا صبور باش
از کربلا به بعد علم روي دوش توست روح حماسه ! زينب کبري ! صبور باش
[ ۱۳۹۰/۰۲/۱۷ ] [ 5:23 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
در بين کوچه هاي مدينه شهيد شد آن مادري که يک شبه مويش سپيد شد در، هم زبان به شکوه گشود و در آن غروب آتش براي فتح حريمش کليد شد در گير و دار جزر و مد تازيانه ها باران لطف اهل مدينه شديد شد با آتشي که شعله کشيد از در بهشت آمادة تسلي پهلو ، حديد شد دستش شکست و دامن حق را رها نکرد بانوي خسته باني رازي رشيد شد سيلي دست سنگي ديوار و دست باد يعني دو گوشوارة او ناپديد شد انداخت سايه دست کبودي به روي ماه وقتي که آفتاب خدا بي مريد شد اين گونه بود عاقبت غربت امام يک جامعه تباهِ دو فکر پليد شد مشرک شدند بعد نبي مردمان شهر تنها ببين مظاهر بتها جديد شد ريشه دواند در دل دين انحراف ها دستان کينه نيز بر علت مزيد شد تا منبر رسول خدا نيم قرن بعد جاي شراب خواري دهها يزيد شد آري حسين فاطمه در قتلگاه نه ! در بين کوچه هاي مدينه شهيد شد [ ۱۳۹۰/۰۲/۱۳ ] [ 23:51 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
اين روزها مسير حياتش عوض شده شهر مدينه اي که صراطش عوض شده از ياد رفت «آل محمد» به راحتي بعد از پيامبر، صلواتش عوض شده هيزم کنار خانهی زهرا براي چيست؟ ترحيم مصطفاست، بساطش عوض شده بر آستانهی در «جنت» دخيل بست ! حتي مرام شعلهی آتش عوض شده باران تازيانه و گلبرگ هاي ياس؟ اين شهر، بارش حسناتش عوض شده اما چرا نشسته به پهلوي فاطمه انگار ميخ در ثمراتش عوض شده اين فاطمه ست که ز علي رو گرفته است؟ يا آفتاب خانه صفاتش عوض شده عطري کبود مي وزد از سمت معجرش در بين کوچه ها نفحاتش عوض شده او رفتني است، اين در و ديوار شاهدند اين روزها اگر حرکاتش عوض شده نه سنگ قبر و گنبد و گلدسته و ضريح حتي شمايل عتباتش عوض شده [ ۱۳۹۰/۰۲/۰۳ ] [ 23:40 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
در این شب غم ، صبح حیاتی بفرست از عرش عطوفت نفحاتی بفرست چشمان امید شیعه تنها بر توست یا فاطمه ! کشتی نجاتی بفرست * این آل خلیفه نسل بوسفیان است اسلام نه این پیروی از شیطان است آن خانه در سوخته شاهد باشد مظلوم کشی برایشان آسان است * ای با تو خروش رود و دریا برگرد ای وارث واقعی دنیا برگرد سیراب شده زمین ز خون شیعه ای صاحب ذوالفقار مولا برگرد * ای مونس هر ندبه و هر آه بیا در این شب خون گرفته ای ماه بیا بحرین شده ست کربلایی دیگر ای صاحب شیعه! غیرت الله! بیا
[ ۱۳۹۰/۰۱/۲۸ ] [ 23:38 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
حرفي نداشت چشم ترم جز رثاي تو جاريست بين هر غزلم رد پاي تو
هر سال فاطميه دلم شور مي زند در کوچه هاي غربت و اشک و عزاي تو
بگذار ما به جای تو خون گريه مي کنيم ديگر توان گريه نمانده براي تو
ديدم چقدر قلب تو بی صبر می شود با شکوه های بی کسی مرتضای تو:
اينقدر رو گرفتنت از من براي چيست حالا دگر غريبه شده آشناي تو
از گرية شبانه و نجواي كودكان بايد به گوش من برسد ماجراي تو
بانو كمي به حال حسينت نظاره كن حرفي بزن كه دق نكند مجتباي تو
حالا ببين که روضه گرفتند كودكان در پشت درب خانه براي شفاي تو
برخيز و با نگاه ترت يا علی بگو جان می دهد به قلب شکسته صدای تو
ديدم تو را که آرزوي مرگ مي کني بانو بس است! کشته علي را دعاي تو
همناله با وصيت تو ضجّه می زنم با روضه های بی کفن کربلای تو
[ ۱۳۹۰/۰۱/۲۷ ] [ 7:1 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
منتشر شد:
1. یا فاطمه اشفعی لنا عندالله مجموعه رباعیات فاطمی همراه با آیات و روایات مربوط به هر رباعی
2. نود و پنج روز باران (دفتر سوم) اشعار ایام فاطمیه و مناسبتهای ربیع الاول تا جمادی الثانی
سروده: یوسف رحیمی همراه با سی دی سبکهاي جديد فاطمیه ۱۴۳۲ جهت تهیه کتاب و سی دی می توانید به مرکز زیر مراجعه فرمائید: رسول نشاط : قم، خیابان ارم، پاساژ قدس، زیر زمین: ۷۷۳۶۶۶۰ .......................................................................... دفتر هنر و ادبيات قتيل العبرات
[ ۱۳۹۰/۰۱/۲۳ ] [ 21:33 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
بابا چه بي وفا شده دنياي بعد تو من ماندم و مصائب عظماي بعد تو چشم انتظار رفتن تو بود امتت شعله کشيد فتنه ز فرداي بعد تو داغت براي فاطمه سنگين تمام شد پشت مرا شکسته قضاياي بعد تو اصحاب تو چه زود به ما پشت پا زدند آري گواه فاطمه شبهاي بعد تو دارد به قتل حجت حق حکم مي کند اجماع اين سقيفه و فتواي بعد تو در کوچه ها ادا شده اجر رسالتت يعني شکست حرمت مولاي بعد تو در تنگناي اين در و ديوار عاقبت از دست رفت ام ابيهاي بعد تو آتش ، هجوم ، کوچه ، قباله ، فدک ! ببين چيزي نمانده از تن زهراي بعد تو قنفذ معاف مي شود از ماليات ها ! سيلي به دخترت شده سرمايه بعد تو ديگر ببر مرا که زمانش رسيده است نه ! نيست جاي فاطمه دنياي بعد تو [ ۱۳۸۹/۱۱/۱۸ ] [ 19:28 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
سرتاسر مدينه پر از شوق و شور بود از آسمان شهر پيمبر در آن پگاه وقت نزولِ سورهي ياسين و هل أتي، بال فرشته فرش قدمهاي آفتاب روبند ماهتاب ز گيسوي حور بود عطر بهشت از نفس باغ مي چكيد عالم از عطر ياس مدينه معطر است مي خواستند تا كه بمانند يار هم بي زرق و برق ، سادهي ساده شروع شد «سرمايه هاي اصلي شان مهر و عاطفه بر اعتماد شانهي هم تكيه داشتند بودند هر پگاه دل انگيزتر ز عشق چشم بد از جمال دو خورشيد دور باد هم ، ماوراي حد تصور كمالشان آنجا كه سوخت بال و پر آسمانيان بايد كه درس زندگي آموخت تا ابد در جام كوزه روشني خمّ سلسبيل كي مي توان به واسطهي اين مثالها آئينهي ظهور صفات خدا شدند بر شانه هاي عرش خدا خانه داشتند اين ساکنان عرش خدا از همان ازل چشمي به چند روزهي دنيا نداشتند هر چند داشت سفره شان نان خشكِ جو سرشار از عشق و عاطفه و نور ِ معرفت گل داده بود باغِ بهشت اميدشان ما جرعه نوش چشمهي جاريّ كوثريم [ ۱۳۸۹/۰۸/۲۰ ] [ 10:39 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
اين روضه ها امروز و فردا کردنش سخت است بايد بگويم گرچه معنا کردنش سخت است لکنت گرفته پلک تو در بين آن کوچه اين راز سربسته ست افشا کردنش سخت است چشمي که دست سنگي آن بي حيا بسته مقداد مي دانست که وا کردنش سخت است دستي که بين کوچه ها از پا تو را انداخت فهميد قدّ حيدري تا کردنش سخت است حالا که داري خواهشي تابوت مي خواهي؟ اسباب مرگ تو !؟ مهيّا کردنش سخت است با غسل زير پيرهن فکر علي بودي زخم نود روزه تماشا کردنش سخت است داغ کبود کوچه ها آنقدر روشن بود فهميد دست فتنه ، حاشا کردنش سخت است [ ۱۳۸۹/۰۲/۰۸ ] [ 1:54 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
|
|
اي با شکوه از تو سرودن سعادت است * اين شعرها بهانهي عرض ارادت است |