کاروان دل |
غزليات فاطمي ![]() عمريست با عنايت تو گريه مي كنم بابا چه بي وفا شده دنياي بعد تو جان ميدهم براي علي، يا علي مدد لطمه زنان به چهره رسیدند حورها گل که پرپر شد شميمش را همه حس ميکنند
کُشتی مرا با گریه هایت کَلِّمینِی! حالا ميان رفتن و ماندن مردد است! آن شب ميان هاله اي از ابر و دود رفت *** رباعيات فاطمي در اوج دلاوري اسيري سخت است خونت به خدا به گردن این شهر است اين خانه پس از تو خانهي دلتنگي ست دلتنگ و غريب و جان به لب رفتي تا ... *** بحر طويل هاي فاطمي [ ۱۳۹۲/۰۱/۱۷ ] [ 10:32 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
|
|
اي با شکوه از تو سرودن سعادت است * اين شعرها بهانهي عرض ارادت است |