کاروان دل |
ثُمَّ أَمسَكَهُمَا خَالِدٌ وَ سَاقَهُمَا ... وَ مَن مَعَهُ سَوقاً عَنِیفاً وَ اجتَمَعَ النَّاسُ ینظُرُونَ وَ امتَلَأَت شَوَارِعُ المَدِینَـةِ بِالرِّجَالِ وَ رَأَت فَاطِمَـةُ مَا صَنَـعَ ... فَصَرَخَـت وَ وَلوَلَـت؛ آن ملعون و همـراهـانـش، عـلـی عليه السـلام و یارانـش را بـا خـشـونت می کشیدند، کوچه های مدینه پر از جمعیت بود، همـه در آنجا حاضر بودند و نگاه می کردند، از آن طرف فاطمـه عليها السلام ناله سر می داد و کمک می طلبید، اما کسی به یاری او و مولایش نشتافت. بحار الانوار، ج28، ص323؛ النص و الاجتهاد ص21
چندی ست که زندگی برایت زهر، است چشمان تو با خوشی و خنده قهر است آن روز کسی به یاری تو نشتافت خونت به خدا به گردن این شهر است
***
سلمان فارسى (که از اصحاب خاص مولا بوده) میگوید: چند روز پس از رحلت رسول اللَّه صلوات الله عليه از منزل خود خارج و با حضرت على عليه السلام مواجه شدم، ایشان به من فرمود: اى سلمان! تو بعد از پیامبر خدا بر ما جفا كردى (و دیگر سراغی از ما نمیگیری). گفتم: حبیب من اى ابو الحسن! در باره شما جفا نشده است، بلكه حزن و اندوه شدید من در رحلت رسول اللَّه مانع زیارت شما شد. دلائل الامامة، ص 28 و 29
جز با غم و درد و بی کسی خو نگرفت در نزد علی دست به پهلو نگرفت در بستر غم سه ماه جان کند اما جز مرگ کسی سراغی از او نگرفت
***
سلمان مى گوید: على عليه السلام را نزد آن ملعون رسانیدند در حالى كه مى فرمود: به خدا قسم، اگر شمشیرم در دستم قرار مى گرفت مى دانستید كه هرگز به این كار دست نمى یابید. به خدا قسم خود را در جهاد با شما سرزنش نمى كنم، و اگر چهل نفر یار داشتم جمعیت شما را متفرّق مى ساختم، ولى خدا لعنت كند اقوامى را كه با من بیعت كردند و سپس مرا خوار نمودند. اسرار آل محمد ص 230
چشمت به خروش اهل دردی ست که نیست دستت به امید هم نبردی ست که نیست این شهر شده دیار اشباه رجال این راه در انتظار مردی ست که نیست
***
حضرت فاطمه زهرا عليها السلام در عمر خود يک بار خطابه ايراد نموده و مخاطب او تمامي نسلهاي آينده اند. درياي معارف اعتقادي که بانوي علم در اين خطبه بلند براي انسانيت ارائه فرموده، دریایی عميق است که کسي نتوانسته به منتهايش دست يابد. اما با آن همه استدلال و شواهدی که حضرت بیان فرمودند متاسفانه از میان آن دل های سنگی دلی نلرزید و به حق خواهی دختر پیامبر برنخاست و تا شهادتش در مظلومیت و غربت به سر برد. صدای فاطمی فدک، ص16
قلب تو از اين زمانه ديگر سیر است آوازهي گريه هات عا لمگیر است می خواند خطابه اشک هایت هر روز در سنگ اگر چه ناله بی تٔاثیر است
***
امام صادق عليه السلام فرمود: إنه كانت فاطمة عليها السلام إذا أصبحت قدمت الحسن و الحسین عليهما السلام و تسیر إلى البقیع و تبكی على أبیها، و إذا وهجتها الشمس تفیأت بظلّ أراكة هناك؛ فبلغ ذلك الرجلین فقطعاها؛ هر روز صبح حضرت فاطمه عليها السلام ، حسن و حسین عليهما السلام را با خود به بقیع می برد و مشغول گریه می شدند و هنگام ظهر به زیر سایه درختی می رفتند. اما آن دو مرد آن درخت را هم قطع کردند. الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهرا،ج14،ص189
بردند، تب و تاب و امان را بردند بردند ز چشم تو توان را بردند جنات فدک که جای خود، این مردم حتی ز سر تو سايه بان را بردند
***
امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: یوماً لَم تُرَ كَاشِرَةً وَ لَا ضَاحِكَةً تَأتِی قُبُورَ الشُّهَدَاءِ فِی كُلِّ جُمعَةٍ مَرَّتَینِ الإِثنَینِ وَ الخَمِیسَ؛ حضرت فاطمه عليها السلام بعد از پیامبر اکرم صلوات الله عليه خندان و خوشحال دیده نشد! در هر هفتهاى دو مرتبه كه روزهاى دو شنبه و پنج شنبه بود كنار قبر شهیدان اُحد مى آمد (و اشک میریخت). کافی ج6 ص561
از غربت بی کران خود می سوزد باناله در این آمد و شد می سوزد از شعلهي آه سينهي سوخته اش هر روز مدینه تا اُحد می سوزد
[ ۱۳۹۱/۰۱/۳۱ ] [ 8:9 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
|
|
اي با شکوه از تو سرودن سعادت است * اين شعرها بهانهي عرض ارادت است |