|
کاروان دل |
جلوه هايي که دم به دم داري حضرت عشق! حضرت باران! در دل خسته ام حرم داري
در هواي زيارت حرمت در به در مي شويم مثل نسيم السلام عليک يابن رئوف السلام عليک يابن کريم
دل به آفاق جود مي بندد هر کسي آمد و اسيرت شد در جواني دل شکستهی ما سرو قامت خميده پيرت شد
ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۲/۰۷/۱۳ ] [ 0:0 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
هر شب دل من سائل باب المراد است آنجا که حاجتمند درگاهش زياد است
آنجا که اميد و پناه آخر ماست آنجا که اوج هر توسل يا جواد است
جز آستان تو پناهي که نداريم اين استغاثه با تمام اعتقاد است
بي لطف تو از دست خواهد رفت عبدت يک گوشه چشمي! سائل تو خانه زاد است
ماها کجا و سائلي آستانت بر خاک راهت آسمان هم سر نهاده ست
آقا شفيع ما به درگاه خدايي وقتي که جودش را به چشمان تو داده ست
مداح چشمانت کسي غير از خدا نيست بر ما مگيري خرده، واژه کم سواد است
در مشهد سلطان ايران هم که هستيم دلهاي ما پروانهی باب الجواد است
آقا دل من در هواي کاظمين است در حسرت يک بوسه بر قبر حسين است ادامه شعر را از دست ندهيد [ ۱۳۹۲/۰۲/۳۰ ] [ 7:0 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
لب تشنه بود، تشنه ی يك جرعه آب بود پا مي كشيد گوشه ی حجره به روي خاك از بسكه شعله ور شده بود آتش دلش در ازدحام و هلهله ی نا نجيب ها يك جرعه آب نذر امامش كسي نكرد آخر شبيه جد غريبش شهيد شد غربت براي آل علي تازگي نداشت اما فداي بي كفن دشت كربلا هم نعل تازه بر بدنش ردّ پا گذاشت هم داغديده ی شرر آفتاب بود [ ۱۳۹۱/۰۷/۲۴ ] [ 7:0 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
|
|
| اي با شکوه از تو سرودن سعادت است * اين شعرها بهانهي عرض ارادت است |