|
کاروان دل |
بر تلّ پايداري خود ايستاده اي در کربلاي دوم خود پا نهاده اي از اين به بعد بيرق نهضت به دوش توست دريای استقامت و کوهِ اراده اي! با پرچم سحر به سوي شام ميروي صبح اميد قافله! خورشيد زاده اي نشناخته صلابت زهرايي تو را هر کس که فکر کرده تو از پا فتاده اي داغ هزار طعنه به جانت خريده اي در دست باد رشتهی معجر نداده اي هر چند خم شده قدت از داغ کربلا تو در مصاف کوفه و شام ايستاده اي [ ۱۳۹۰/۰۹/۲۱ ] [ 11:19 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
|
|
| اي با شکوه از تو سرودن سعادت است * اين شعرها بهانهي عرض ارادت است |