کاروان دل |
![]() حس ميکنم در مرقدت عطر دعا را غرق اجابت مي شود دست نيازش اي مظهر رأفت براي تو چه سخت است خالي ببيني دست محتاج و گدا را آهم کبوتر ميشود تا گنبد تو ميآورد فريادهاي يا رضا را آئينه هاي لطف تو تکثير کردند در چشمة دل اشک هاي بي صدا را آقا کنار پنجره فولادت آخر ميگيرم از دستت برات کربلا را اي زائران اينجا دخيل غم ببنديد بر آستانش ندبهی «آقا بيا» را پائين پاي تو غباري مي سرايد شعر کرامات نگاه کيميا را [ ۱۳۹۰/۰۷/۱۰ ] [ 10:30 ] [
یوسف رحیمی ]
[
]
|
|
اي با شکوه از تو سرودن سعادت است * اين شعرها بهانهي عرض ارادت است |