مولا براي از تو سرودن غزل کم است
تلميح و استعاره ، مجاز و بدل کم است
بايد براي مدح تو قرآن ناب خواند
شعر و خطابه، قصه و ضرب المثل کم است
آن لحظه که حلاوت نام تو بر لب است
شيريني شکر که چه گويم، عسل کم است
بايد براي مدح تو از صبح بدر گفت
هيجاي نهروان و شکوه جمل کم است
اي دست اقتدار خدا، فارس العرب
اصلا براي شان تو تعبير «يل» کم است
شهره شده ميان عرب تک سواري ات
آوازه هاي صاعقهي ذوالفقاري ات
اي آفتاب علم و يقين يا ابوتراب
همواره در مدار تو دين يا ابوتراب
صبح نگات شمس ضحي يا ابالحسن
تار عبات حبل متين يا ابوتراب
از ابتداي خلقت خود کسب فيض کرد
در محضر تو روح الامين يا ابوتراب
مولاي من ولايت تو از ازل شده
با روح و جان شيعه عجين يا ابوتراب
الطاف بي کران تو اي قبله گاه جود
مي بارد از يسار و يمين يا ابوتراب
در رستخيز صبح قيامت براي ما
عشق تو است حصن حصين يا ابوتراب
با عطر و بوي هر نفست در مشام شهر
جاري شده ست خلد برين يا ابوتراب
چشمان روشن تو بهشت پيمبر است
اصلاً سرشت تو ز سرشت پيمبر است
تفسير کن براي همه محکمات را
اسرار ناب آيهي صبر و صلات را
مولاي من تمام صفاتت الهي است
آئينه اي تلألؤ انوار ذات را
شرط حيات طيبه نور ولايت است
از ما مگير حضرت عشق اين حيات را
با نعمت ولايتت آقا خود خدا
بي شک گشوده بر همه باب النجات را
يک لحظه در ولايت تو شک نمي کند
هر کس شنيده زمزمهي کائنات را
تو آمدي کمي به زمين آسمان دهي
تا که تجليات خدا را نشان دهي
تسبيح انبياء معظم علي علي ست
نقش لب پيمبر خاتم علي علي ست
رمز نجات حضرت موسي ميان نيل
فرياد استغاثهي آدم علي علي ست
رمز تقرب همهي اهل کائنات
آواي هر فرشته دمادم علي علي ست
لبيک کعبه و حجر و مسجد الحرام
زيبا ترين ترنم زمزم علي علي ست
هر گوشه را که مي نگرم ذکر خير توست
آقاي من عبادت عالم علي علي ست
وقتي علي تجلي اسماء اعظم است
بي شک تجليات خدا هم علي علي ست
تو آمدي و عزت توحيد پا گرفت
نور خدا زمين و زمان را فرا گرفت